رد کردن پیوندها
سن یک تا سه سالگی

سن یک تا سه سالگی کودک

سن یک تا سه سالگی

1- تحول جسمانی:

در دوره یک سالگی تا سه سالگی تحول جسمانی از اهمیت خاصی برخوردار است. مقاط جسمانی کودک با سرعت فزاینده ای رشد پیدا می کند. در ابعاد مختلف جسم کودک دگرگونی های فراوانی حاصل می شود به طوری که این مسئله به خوبی قابل مشاهده می باشد و زمانی بیشتر قابل تشخیص است که والدین با دست اندرکاران نگهداری کودک الگوهای صحیح و درستی از چگونگی تغییرات طبیعی کودک را در اختیار داشته باشند. در حوزه ی تحول جسمانی کودک مسائل مختلفی حاصل می شود که در ذیل مورد بررسی قرار می گیرد:

1-1- قد کودک:

در این سن تغییرات قد قابل توجه می شود. تقریبا بین 20 تا 30 سانتی متر به قد کودک اضافه می شود یعنی تقریبا به 85 سانتی متر می رسد. تفاوت های فردی را نیز در این ارتباط باید مدنظر داشت ولی جنسیت نقش چندانی ندارد.

2-1- وزن کودک:

چنان چه شرایط مناسب فراهم باشد وزن کودک نیز به سرعت در حال افزایش است، در پایان این سن وزن کودک تقریبا 15 کیلوگرم می باشد. دختران از لحاظ وزن از پسران کمی سبک تر هستند و این روند تا سن بلوغ ادامه خواهد داشت. وزن مغز در پایان این دوره تقریبا به اندازه ی وزن مغز بزرگسالان می رسد. افزایش وزن در این دوره در هر سال تقریبا 2/1 تا 2/1 کیلوگرم می باشد.

3-1- خواب کودک:

در پایان سه سالگی خواب بعد از ظهر کودک تقریبا از بین می رود و از آن پس ساعات خواب کودک به تدریج کم می شود. کودک در طول شبانه روز حدود دوازده ساعت و نیم می خوابد. خواب متناقض در این سن پس از حدود 120 دقیقه بروز می کند. یعنی نسبت به سنین قبل مدت زمان طولانی تری لازم است و در نخستین وهله ی آن نامشخص و ناقص است. اکثر کودکان در خلال سال دوم از خوابیدن اکراه دارند و در پاره ای از موارد از (بحران مقاومت علیه خواب) می توان یاد کرد. کودکان در حدود سه سالگی خواب دیده های خود را نقل می کنند اما آنچه می گویند با خیال پردازی توام است.

4-1- سایر موارد تحول جسمانی:

در کودکان رشد استخوان ها و ماهیجه ها ادامه می یابد، گرچه در کارهای ظریف تر مهارت چندانی ندارند رشد دستگاه عصبی-عضلانی زمینه را برای مهارت های حرکتی بیشتر فراهم می کند. در این دوره تنفس و ضربان قلب منظم می شود و لذا امکان جنب و جوش بیشتری پیدا می شود. در پایان این سن دندان های شیری کامل می شود و او را در خوردن غذا یاری می کند. سپس دندان شیری می ریزد و به جای آن دندان های اصلی می روید، لذا بایستی در حفظ و نگهداری آن ها نهایت کوشش را نمود، البته در این مورد تغذیه نقش بسیار مهمی دارد. مواظبت از داندان های شیری به لحاظ نقش مهمی که در رویش دندان های اصلی دارند از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشند.

در پایان این سن به کودکان بایستی آموزش مسواک آموخته شود و این مسئله از طریق مشاهده ی عملکرد والدین بهتر انجام می گردد. در دو سالگی تعداد دندان های کودک به 16 عدد می رسد.

2- تحول حرکتی:

1-2- مقدمه:

از ویژگی های مهم کودک در این سن رشد حرکتی است. فراهم نمودن شرایط لازم جهت شکوفایی این استعداد با توجه به آمادگی کودک در زمینه رشد مهارت های حرکتی ضرورت خاصی پیدا می کند. در این حوزه تمایل به حداکثر فعالیت و جنب و جوش کودک همه حاکی از نیاز او به برنامه ای خاص می باشد.

یادگیری ظرفیت های جدید حرکتی از یک طرف به شیوه ی تجسم کودک از خود و عملکرد خود از طرف دیگر به نحوه ی برداشت محیط از ظرفیت حرکت وی و پذیرش تغییرات آن بستگی دارد. بر این اساس مبنای پاره ای از اختلالات روانی-حرکتی را می توان در اختلالات زودرس رابطه ی مادر و کودک قرار داد.

امروزه این نکته پذیرفته شده است که تمامیت و توحید یافتگی از انواع راه های حرکتی اعم از هرمی، فوق هرمی و مخچه ای زیربنای تحقق حرکتی رضایتبخش را تشکیل می دهند اما توحید یافتگی طرح بدنی و رابطه ی آن با محیط به همان اندازه بنیادی است که بعد عاطفی را وارد میدان می سازد.

ویژگی های مهم رشد حرکتی کودکان از پایان یک سالگی تا سه سالگی به ترتیب عبارتند از:

  1.  با دست و زانو و ران ها روی زمین می خزد.
  2. از صندلی بالا می رود، بر می گردد و می نشیند.
  3. از پله ها بالا و پایین می خزد.
  4. به تنهایی راه می رود.
  5. می تواند دو یا سه مکعب را روی هم قرار دهد.
  6. قادر است غذا را با قاشق به دهان ببرد
  7. کودک می جهد و می دود.
  8.  می تواند در را باز کند.
  9. می تواند لباس خود را از تن در بیاورد.
  10. توانایی پرتاب اشیا را دارد.
  11.  لباس خود را بدون کمک دیگران می پوشد.
  12.  با هر دو پا از زمین می پرد و از وسایل پارک بالا می رود.

2-2- راه رفتن

یکی از اتفاقات مهم سن 1-3 سالگی راه رفتن کودکان می باشد نکته قابل توجه این است چون همه چیز بر روی یک قاعده می باشد. لذا گام به معنی (دروازه ی راه رفتن) نیز برای هر کسی ثابت است یعنی هر شخص گام ثابتی دارد- به عنوان مثال فاصله ی بین دو پا ممکن است در یک فرد 35 سانتی متر و در فرد دیگر 40 سانتی متر و در فرد سوم 50 سانتی متر باشد. در پزشکی قانونی برای شناسایی مجرمین غیر از انگشتان از گام نیز استفاده می گردد یعنی هر چیز برای انسان اختصاصی است اگر انسان بعد از دویدن راه برود باز گام او مشخص است. این قاعده چگونه و چه کسی آن را ایجاد کرده است؟ ظاهرا سیستم کرتکس (قشر مغز) این قاعده را ایجاد کرده ولی به واقع خداوند قادر متعال این همه شگفتی را به وجود آورده است. برای راه رفتن کودک دستگاه های زیادی بایست راه اندازی شود که از این دستگاه تعداد زیادی آن در داخل مغز و بقیه در خارج مغز می باشد در حالی که مغز فقط مشاهده می گردد و پا در مقابل آن دستگاه ها سهم کوچکی دارد. در داخل مغز که اصل می باشد اتفاقاتی می افتد که عضلات را تنظیم می کند، عضلات نیز با اسکلت تنظیم می شود لذا گام را تشکیل می دهد.

اگر توجه کرده باشید ما به هنگام راه رفتن فکر نمی کنیم که داریم راه می رویم ولی با تمام این اوصاف باز گام ما مشخص است جالب تر که حیوانات نیز دارای گام مشخصی هستند.

در واقع یک تنظیم ویژه در تمام فواصل و عضلات انجام می شود چناچه مشخض است عضلات در بدن بسیار است. از بند بند انگشتان گرفته که دارای عضلات بسیار ظریف می باشند تا قسمت های دیگر بدن که شامل عضلات دو سر، سه سر، کوچک، زانو و غیره است. آیا تا به حال به خود فکر کرده اید؟ چه کسی این ها را تنظیم نموده است انسان تا زمانی که راه می رود اصلا احساس نمی کند پا دارد اگر خدای ناخواسته فلج شود برای او راه رفتن به صورت آرزوئی می گردد و وجود این نعمت بزرگ را احساس می کند و با خود می اندیشد که اگر این پا یک سانت تکان بخورد چه خواهد شد کودکانی که در اثر صدمات جنگی فلج شده اند برایشان این موضوع بسیار مشهود است. آن ها آرزو دارند که با انجام فیزیوتراپی بتوانند حرکت کوچکی به پای خود بدهند. منتهی انسان تا زمانی که سالم است قدر نعمت های الهی را نمی داند.

این تنظیم ویژه را ماده خاکستری مغز به عهده دارد، سیستمی به نام جسم پینه ای می باشد پوتامین که هسته های مغزی هستند، آن ها را تنظیم می کنند.

به عنوان مثال: زمانی که روی تخته چیزی می نویسید و بعد گچ را در جاگچی پرتاب می کنید شاید هیچ احساس نکنید چه اتفاقی افتاده است. در واقع این ها  را ماده خاکستری مغز تنظیم می کند اگر پوتامین یکی از هسته های خاکستری خراب شود، ما هرگز نمی توانیم گچ را درست جای خودش بیندازیم و این کار ماهیچه را (حرکات ظریف) می گویند. به عنوان مثال وقتی کودکی موشکی را به هوا پرتاب می کند و به نقطه ای که در نظر گرفته است می افتد یک پوتامین جسم پینه ای فعال بوده است. البته سیستم های ظریف بسیاری داریم. مثلا سلول های کورتکس به کار می افتد تا کودک راه بیفتد. به همین دلیل بود که سه هزار قبل از میلاد مسیح برای هر حرکت نوینی در تکامل کودکان، قربانی می کردند. مثلا کبوتر سفیدی و جزء آن و … اینگونه شکر گذار بودند.

کودکان باید چه شرایطی را برای (راه رفتن) داشته باشند؟

  1.  از نظر وراثتی سالم باشد.
  2. دوران رحمی خوبی را گذرانده باشد.
  3. زایمان مادر به شکل صحیح انجام شده باشد.
  4. امراضی مثل فلج اطفال نگیرد.
  5.  تمام سیستم های عصبی، مغزی و نخاعی کودک سالم باشد.
  6.  تغذیه مناسب داشته باشد.
  7. شرایط آب و هوایی برای آنان مناسب باشد.

به عنوان مثال، کودکان در مناطق سرد سیر دیر تر راه می روند و در مناطق گرمسیر زودتر را می افتند. کودک برای راه رفتن بایستی شرایط فوق را داشته باشد در غیر این صورت شاید دچار فلج گردد. لذا راه رفتن کودک شکرگذاری دارد و بدین وسیله از لطفی که خداوند به آن ها عطا کرده شکرگذاری می کنند، در قرآن کریم داریم (اعملوا آل داوود شکرا و قلیلا من عبادی الشکور).

3- تحول گویایی

1-3- مقدمه

زبان عبارت است از ابزار برقراری ارتباط با دیگران که این ویژگی بیشتر مختص جامعه انسانی است. کلام و ارتباط کلامی نقش مهمی را در زندگی انسان ایفا می کند به صورتی که اگر انسان دریافت کننده پیام بود و در مقابل قادر به پاسخ گویی نبود؛ تحولی در توانایی های شناختی و عاطفی وی صورت نمی گرفت. چنان چه این مشکل در افرادی که دچار ناگویایی یا اختلال در گوش می باشند به وضوح قابل مشاهده است. اهمیت این مسئله سبب شد که روانشناسان توجه بیشتری به این مقوله توانایی مبذول دارند.

والدین بایستی با ویژگی های زبان آشنا شوند زیرا در این دوره تحول از جایگاه ویژه ای را دارد و می تواند نقش مهمی را در راستای تربیت فرزندانشان ایفا نماید.

کودک در ابتدای این سن تا پایان آن یک سری توانایی های گویشی دست پیدا می کند که اهم آن ها به این شرح است:

  • هجاهایی  نظیر (بابا) و (ماما) را تکرار نمایند.
  • از دو کلمه، جمله می سازند.
  • با جملات کوتاه می تواند صحبت کند.
  • کودک، خود را با نام خطاب می کند.
  • معمولا معنای آن چه را که می گوید می فهمد.
  • دوست دارد آن چه را که تجربه کرده است به دیگران هم بگوید.
  • به تدریج به طرز تکلم بزرگترها نزدیک می شود.

کودکان معمولا سخن گفتن به معنای واقعی را از پایان یکسالگی آغاز می کنند و چنان چه واجد این توانایی نشوند باید فرضیاتی را در مورد اختلال در آن ها مطرح ساخت.

2-3-تکلم

تکلم به عنوان یک ساختار است کودکان از ابتدای تولد تا یک سالگی هر لحظه خود را برای حرف زدن آماده می کنند، به این صورت که کلامی را که می شنوند، به ترتیب در بایگانی مغز می چینند و به تدریج آن را پخش کنند. بنابراین آن چیزی را که می گویند در واقع اطرافیان به او یاد داده اند بسیاری از موجودات حرف می زنند اما انسان تکلم سقراطی دارد تکلم انسان اصول استنباطی و داشتن این مفروضات و استنتاجات خاص انسان است.

انسان بیهوده و پوچ حرف نمی زند ولی حیوانات به اصول اکتفا می کنند و گاهی تکلم انسان را تقلید می کنند؛ بر این اساس انسان به خودش و مرکز تکلمش مباهات دارد که ناشی از تکلم است و تکلم نیز ناشی از تفکر است. تکلم دارای جریان و محتوا است. محتوای تکلم از کودکی شکل می گیرد و جریان تکلم با خلق در ارتباط است زمانی که فرد خلق بالا دارد سریع و تند صحبت می کند و زمانی که خلق پایین دارد ملایم حرف می زند مثلا در شخصیت های وسواسی بسیار کند می باشد محتوی تکلم مربوط به آرشیو مغز است و برای این کار بایستی خزانه لغات فرد از طریق مطالعه و یا شنیدن تکلم دیگران پر گردد بنابر این بین تکلم و حافظه رابطه وجود دارد و بین تکلم و خاطرات و تکلم و اطلاعات نیز رابطه برقرار است.

تکلم از شش ماه اول بعد از تولد آغاز می گردد و از ابتدا مراحل متفاوتی دارد:

1-صدا: صوتی را ارائه می دهد و با زبان اصوات شروع به برقراری ارتباط می کند به عنوان مثال: آآ، دَدَ و … به نظر می رسد برای همه کودکان دنیا صوت دال، گاف، قاف صوت های آغازین می باشند.

2-بیان کلمات که با کلمات مامان و بابا آغاز می گردد شایعترین کلمه ی آن ها کلمه (مامان) است که کودکان همه جهان این کلمه را می گویند.

و کلمه ی دیگر کلمه ی (ددی) که به جای کلمه بابا می گویند و بعد کلمه ی (آب) گفته می شود و …

در این زمان والدین باید بسیار خوشحال شوند و از درگاه خداوند سپاس گزاری کنند.

3-بیان یک عبارت که مبتدا و خبر ندارد با جمله فرق می کند و به طور خلاصه است گفته می شود از صدای تکلم تا یک تکلم کامل حدود یکسال تا یکسال و نیم وقت لازم است در این زمان تکلیف والدین چه باشد؟ ابتدا کودکان را بایستی علاقمند کرد که صدا در بیاورند به عنوان مثال: کودک یک بار می گوید (هه هه) والدین باید او را تشویق کنند تا گفته خود را تکرار کند گاهی ملاحظه می شود که کودکان در این مرحله بسیار عصبانی می باشند زیرا که اطرافیان معنای صداهای مختلف آن ها را نمی فهمند؛ مثلا زمانی که می گویند (گ گ) آن ها شئی را به او می دهند که مورد خواستش نیست و او بیشتر عصبانی می شود! تمامی مردمی که نمی توانند حرف بزنند عصبانی هستند! مادران اولین کسانی هستند که صدای تلفظ آغازین کودکان را می فهمند به عنوان مثال: کودک شش ماهه ای که در آغوش مادر است صدایی را بیان می کند، اطرافیان متوجه منظور او نمی گردند ولی مادر می گوید مثلا او آب می خواهد یعنی مادر می فهمد که این صدا چه معنایی دارد. کودکان را باید در اختیار کسانی بگذاریم که زبان آن ها را بفهمند کسانی که بسیار دقیق باشند و با حوصله به حرف های کودکان گوش کنند.

گاهی ملاحظه می شود کودکان (واژه سازی) می کنند که از یک سالگی به بعد می باشد. به عنوان مثال کودک شئی را می بیند و با  احساسی که دارد برای آن اسم می گذارد که به آن نئولوژیسم می گویند و اگر معنای خاصی داشته باشد به آن سمبولیسم می گویند گاهی کلمات فقط برای ذهن خود کودک معنا دارد. نئولوژیسم یعنی استنباطی که کودک از یک حادثه دارد و به آن کلمه می دهد و بعد از آن سمبولیزه می باشد که این سمبل برای همه معنی دارد. سمبول در ارتباط با خاطره است و او نسبت به آنچه که در خاطره دارد این حالت را شکل می دهد.

تکلیف والدین به هنگام آغاز تکلم کودک چیست؟

1-به زبان تکلم کودک عادت کنند.

2- با کودکان به زبان خودشان صحبت کنند. به عنوان مثال:

ممکن است کودکی به آب بگوید، گیگلی، بهتر است ما هم همان را بگوئیم و راز ارتباط خوب مادران با کودکان به همین سبب است که با آن ها جور هستند و با آن ها به زبان خودشان صحبت می کنند.

3-کودکان را در تکلم تشویق نمایند و علاقمند کنند. یک رابطه بین اعتماد به نفس و تکلم است و هر چه کودک تشویق شود اعتماد به نفس او بالاتر می رود و زمانی که تشویق می شود راحت تر صحبت می کند.

4-از سن یک سالگی به بعد بایستی یک نفر در خانواده به حرف های کودکان گوش دهد. چون کودکان مدت هاست ضبط کرده اند و اینکه موقع پخش آن هاست و اگر به صحبت آن ها گوش داده نشود فقدان تکلم پیدا می کنند. دستور سازمان یونسکو این است که بهتر است برای کودکان ساعات معینی در نظر گرفته شود که والدین به حرف های کودکان گوش کنند و با آن ها صحبت نمایند هر چند که آن ها حرف های خاص نداشته باشند.

در موقع گوش دادن باید کاملا توجه کنید و تمام کارها را کنار بگذارید تا او احساس کند که تمام حواس شما به اوست چه کوچکترین بی توجهی مورد اعتراض کودک واقع خواهد شد اجرای چنین کاری باعث خواهد شد که کودکان آرام بگیرند و گریه نکنند لذا می توانند حرف بزنند و تمام نیازهای خود را بگویند و شما اگر از آغاز شنونده آن ها باشید نق نمی زنند و گریه نمی کنند.

انسان در سه گروه سنی زیاد صحبت می کند.

1-آغاز تکلم مثلا دو سالگی چون تا کنون حرف نزده و حالا در مورد همه چیز می خواهد حرف بزند.

2- در سن بلوغ، تازه بالغین زیاد صحبت و یک گوش شنوا می خواهند. لذا بایستی به حرف هایتازه بالغین گوش کرد سکوت کرد و آن ها را منع نکرد.

3- سالمندان نیز زیاد صحبت می کنند و به صحبت های این عده نیز باید گوش کرد.

4- کودکان را آماده کنید تا در اجتماعات صحبت کنند و هر وقت کودک صحبت می کند باید همه را ساکت کرد تا به حرف های او گوش دهند.

5- هرگز حرف کودکان را قطع نکنید قطع کردن حرف آنان اعتماد به نفس را پایین می آورد به خصوص در موقع خواندن انشاء که اشکال را باید یادداشت کرد و بعد تذکر داد.

6- در اجتماعات مثل جشن تولد و غیره وقتی همه جمع شدند به کودک اجازه دهید چند دقیقه صحبت کند که این کار تشویقی است برای صحبت کردن؛ او حتی اگر یک (خوش آمدید) بگوید کافی است. به هنگام صحبت اشخاص بزرگسال هم حق قطع و تصحیح و … را ندارند زیرا اگر حرف او را قطع کنند:

1- میزان اعتماد به نفس او را پائین آورده اند.

2-قطع کلام باعث گیجی، اضطراب و پاره شدن رشته کلام می گردد.

و حتی این که چگونه انسان لکنت پیدا می کند گفته شده است که:

1-در صورت وجود تنبیه عارض می گردد یعنی تنبیه منشاء بسیاری از اختلالات است و اصلا فرد نمی تواند خوب صحبت کند به خصوص افرادی که همیشه تحقیر شده اند چه کورتکس مغز با تنبیه رابطه ای ندارد.

2-قطع ناگهانی کلام کودک: زمانی که انسان در مقام شنونده است بایستی فقط گوش کند و بعد پاسخ گوید.

بهترین مثال، تئاتر است که یکی حرف می زند و دیگری گوش می کند و بعد دیگری صحبت می کند… یا در ارتباط تلفنی که فرد نخست گوش می کند و سپس پاسخ می دهد.

3-لکنت به دلیل اعتماد به نفس معیوب حاصل می شود.

4-جنبه های ژنتیکی و وراثتی.

درمان لکنت بسیار مشکل می باشد لذا باید پیشگیری کرد مثلا استرس ها را خیلی آرام به کودک گفت و یا آن جا که می توان نگفت و آن ها را از بعضی مراسم دور نگه داشت. طبق آمار 80% واکنش ها در ارتباط تکلم اشخاص است که زبان بند می آید.

4- تحول شناختی

تحول شناختی مراحلی دارد که به شرح زیر است:

1-4-خیالپردازی

خیالپردازی عبارت است از نجوای درون ذهنی توام با تجسم درباره ی چیزهای غیرواقعی شروع خیالپردازی از آغاز تکلم است کودکان از سن 5/1 سالگی تا پایان عمر خیال پردازی دارند.

ولی به طور دقیق قادر به خیال پردازی کودکان نیستیم.

از ویژگی های دنیای خیالپردازی کودکان این است که:

1-تمام موجودات این دنیا مینیاتوری است یعنی کوچولو است لی لی پوتی است مثلا بابای کوچولو، مامان کوچولو که می تواند به آن ها فرمان بدهند.

2- در دنیای خیالپردازی کودکان هیچ کس رئیس دیگری نیست و در واقع یک جمهوری بدون رئیس جمهور است یعنی والدین رئیس آن ها نیستند چنان چه مکتب اگزیستانسیال بر این اساس ساخته شده است.

3- در این دنیای خیالی همه با هم دوست هستند. سگ با گربه، جوجه با کرم و غیره که این موضوع اساسی در مکتب اگزیستانسیال است.

4- در این دنیای خیال پردازی خالق خود کودک است و هر چیزی را می تواند خلق کند، به عنوان مثال: می تواند درختان را بکند و جای دیگری بکارد و … بنابر این زمانی که کودک در حال خیالپردازی است مباید مزاحم او شد که در واقع خیال پردازی نوعی فرار از دنیای بد و رفتن به دنیای خودشان است و چه قدر این دنیای آن ها لذت بخش است چرا که مالک آن هستند و کسی دیگر آن ها را امر و نهی نمی کند و دیگر این که تمام چیزها مطابق میل آن هاست و این دنیای فانتزی در دوران بلوغ به اوج خود می رسد.

کودک از زمانی که خیالپردازی خود را می فهمد بسیار آرام می گیرد چه برای او گریزی جهت آسایش و راحتی می باشد در بسیاری موارد ساکت شده به جایی نگاه می کنند و با خودشان صحبت می کنند به عنوان مثال به دست خود نگاه می کند و می گوید بیست تا مادر خوب و … کودکان در طول روز از افراد بد جدا می شوند و در دنیای خیالی خود فرو می روند و آنچه را که ندارند در دنیای تخیل خود به دست می آورند.

ما در تمام طول عمر خود خیال پردازی داریم منتها در لحاظاتی، لذا کسی که تمام وقت در خیال پردازی می باشد یک آدم نورتیک است و اگر انسانی خیال پردازی را باور کند سایکوتیک است هر لحظه فرد بایستی فکر کند که در دنیای واقعی است و فکر و خیالات او باطل است، خیال پردازی به عنوان یک دفاع طبیعی مورد قبول است. گاهی بایستی چشم ها را بست و خیالاتی کرد. دنیای خیال پردازی در بزرگسالان دارای حدی است به عنوان مثال اگر بخواهیم از این اتاق تصویری بسازیم به طور معقول می گوئیم نور خوبی دارد از لحاظ حرارت مقایسه آن و … ولی نه این که بهشت است. یعنی آن را نزدیک به واقعیت توصیف کنیم اگر خیلی از واقعیت دور شد حالت هذیان دارد.

محتویات دنیای خیالپردازی دختران با پسران متفاوت است خیالپردازی دختران بیشتر روماتیک است. در آن مامان هایی دارند که هیچ گاه به آن ها بد نمی گویند پدرهایی دارند که خیلی مهربانند، موش ها و گربه دارند که در جیب آن ها جا می گیرند و در خیابان با آن ها می باشند و گاهی اوقات نیز دست روی سرشان می کشند، و می بینند چیزی نیست زیرا خیال می کنند چند کبوتر ریز روی سرشان راه می رود! اگر این تصورات را بزرگسالان داشته باشند حتما حالشان بد است. اگر خیالپردازی کودکان پاره شود حالت هذیان پیدا می کنند دختران بیش از پسران کوچولو خیالپردازی دارند و حتی خیالپردازی خانم ها بیشتر است. لذا بر این اساس برای کودکان کارتون می سازند، پسر شجاع که کوچولو است، حیوانات هم کوچولو، خانه هایشان نیز کوچولو.

دو دوره اوج در خیال پردازی داریم:

1-سن 3 تا 6 سالگی

2-دوره بلوغ که بعد از این دوره خیالپردازی کم می شود به طوری که در دوران بزرگسالی خیلی کم است.

خیالپردازی دختران بیشتر دوستانه و خیالپردازی پسران بیشتر پرخاشگری و پلیسی است. دختران خیالپردازی طولانی و پسران خیالپردازی کوتاه دارند همان طور که سن بالا می رود خیالپردازی را در زندگی واقعی می آورند و تصحیح می کنند. به عنوان مثال وقتی پدر و مادری دعوا می کنند کودک اقدام به دفاع از والدی می کند که مظلوم بوده است. در لحاظاتی که کودکان در حال خیالپردازی هستند با خود حرف می زنند ولی اگر یک فرد بزرگسال با خودش حرف بزند حالش خوب نیست. آن ها بایستی در دلشان با خود حرف بزنند ولی برای کودکان طبیعی است که با خودشان حرف بزنند؟ چرا کودکان با خود صحبت می کنند؟ زیرا که بزرگترها اصلا شنونده آن ها نیستند یا گوش نکرده و توی ذوق آن ها می زنند یا بزرگسالان در حال حرف زدن با خودشان هستند و کودکان مجبورند آن ها را صدا کنند. کودکان هم مانند هر انسان دیگری نیاز به شنونده آن هم شنونده خوب دارند. پس اگر بزرگترها در دوران کودکی به حرف های کودکان گوش بدهند؛ کودکان این قدر احساس نیاز شدید نمی کنند. در تحقیقات مختلف ثابت شده است کودکانی که پدر و مادر شنوا دارند زیاد با خود حرف نمی زنند لذا بهتر است یک زمان معین بگذاریم که کودکان با ما صحبت کنند و ما سکوت کنیم البته آن ها را بایستی مقید به ساعت کنیم اگر مفید نشد در طول 24 ساعت می خواهند صحبت کنند اگر به این طریق صحبت آن ها گوش کنیم بعد از یک هفته می گویند دیگر حرفی ندارم.

تمام کودکانی که پدر و مادر خود را نمی بینند یا آن ها را می بینند ولی به حرف هایشان گوش نمی کنند، این کودکان نیاز دارند که کسی با آن ها صحبت کنند.

حرف زدن کودکان با دیوار، گربه، صندلی و تصویرهای مختلف متداول است و این فقط به دلیل این است که نیاز به شنونده دارند.

در لحظات خیالپردازی، کودکان با خود می خندند، گاهی آواز می خوانند سوت می زنند و جالب این که شاید وقتی دو کودک با هم هستند این قدر شاد نیستند.

فایده مهم دنیای خیالپردازی کودکان این است که کودکان را به طرف تفکر و تامل می برد. تمامی کودکانی که خیالپردازی آنان قوی می باشد تفکرشان بیشتر رشد می کند. قسمتی از تفکر ما نیز تجربه است، تجربه که حاصل خیالپردازی باشد حتی بزرگترها نیز گاهی نیاز به تنهایی دارند یعنی خلوت داشته باشند در این دقایق نبایستی مزاحم آن ها شد چه برای سلامتی نیز لازم است.

به مرور که کودکان بزرگ می شوند دنیای خیالپردازی آنان مغشوش و خراب می شود. به دلیل تداخل زندگی معمولی در خیال آن ها، یعنی آن دنیای زیبایی که در آن سگ با گربه دوست بود و همه ی آدم کوچولوها، درخت کوچولوها و کودکان این دنیا را زیبا و مهربان می دیدند بعد از دو، سه سال خراب می شود؛ زیرا که آن ها شاهد دعوای پدر و مادرشان هستند. لذا قسمتی از این دعوا را در خیال خود می برند و به تدریج که بزرگ می شوند با دخالت واقعیت مختل می گردد. قسمتی از این دعوا را در خیال خود می برند و به تدریج که بزرگ می شوند با دخالت واقعیت مختل می گردد. قسمتی از خیالات دوران کودکی تا آخر عمر در ذهن ما می ماند. همیشه در لحظاتی که خیال داریم و خیالمان خوب است البته اگر سالم هستیم خیال می کنیم که چه کار خوبی، چه دوست خوبی و … خیال می کنیم و دوباره از خیال بیرون می آئیم می بینیم نه خانه است و نه دوست به همین دلیل است که لحظات خیالپردازی باعث آرامش فرد می گردد و لذا به آن مکانیزم دفاعی مثبت می گویند.

2-4-بازی:

بعد از دوران خیالپردازی که به واقع شاید پایانی ندارد و تا آخر عمر با انسان همراه است کودک به تدریج وارد مرحله ی دیگری می شود که به آن مرحله ی بازی می گویند. در این مرحله کودک کم کم می خواهد آن دنیای خیالپردازی را در بازی پیاده کند.

بازی عبارت است از تئاتری که با سناریوی خیالپردازی است. هیچگاه بازی کودکان بدون معنا نمی باشد ولی باید معنی آن ها را بفهمیم که تمام مفاهیم بازی آن ها خیالپردازی فکرشان می باشد. کودکان از زمان تولد بازی می کنند؛ مثلا زمانی که شیر می خوردند با مادر حرکاتی دارند، اما بازی رسمی از دو سال به بالا آغاز می شود.

در این ارتباط داشتن اسباب بازی برای کودکان بسیار ضروری است چناچه که نجار، اره و تیشه می خواهد، لذا باید برای آنان اسباب بازی خرید و در این زمینه در مورد آنچه که می خواهند از آنان سوال کرد. لیست حداقل مایحتاج اسباب بازی کودکان عبارت است از:

1-یک مجموعه حیوانات

2-توپ، زیرا که توپ سمبل کره زمین است و کودکان دوست دارند توپ هایی با اندازه های مختلف، کوچک و بزرگ داشته باشند، حتی خیالپردازی کودکان این است که یک اتاق پر از توپ و از هر رنگ داشته باشند.

3-یک مجموعه، لگو

4-یک مجموعه وسایل آشپزخانه برای دختران

5-یک مجموعه وسایل نجاری برای پسران

6-ماشین برای پسرها و عروسک برای دختران

7- خمیر برای ساختن اشیاء

8-شن استریل

البته کودکان خواستار چیزهای زیادی هستند که به عنوان تشویق باید برای آن ها تهیه نمائیم. بعد از خرید اشیاء چه باید کرد؟ آنچه را که خریده اید همه را در اختیار کودک بگذارید و هرگز آن ها را پنهان نکنید. گاهی دیده می شود که کودکان با داد و فریاد شیء خریداری شده را می خواهند ولی بزرگترها می گویند خراب می کنی و به او نمی دهند آن ها باید با اسباب بازی خود بازی کنند و حق دارند آن ها را خراب کنند.

خرید اسباب بازی بدون رویه هم درست نیست زیرا کودک قدر آن وسیله و هیچ چیز دیگر را نمی داند، زجر دادن کودکان نیز با نخریدن اسباب بازی ممنوع است و این که بازی با اسباب بازی آن ها بدون اجازه ممنوع است.

وقتی اسباب بازی خود را در جایی پخش کردند نبایستی آن ها را جمع کنیم زیرا آن یک خیالپردازی و یک سناریو یا تئاتر است.

اگر اسباب بازی کودک افتاده بود شما آن را بردارید و با احترام سرجای خودش بگذارید زیرا که تمام اسباب بازی های آن ها سمبل بزرگسالان است به عنوان مثال یک اسباب بازی سمبل مادر است و یک اسباب بازی دیگر سمبل اعضای دیگر و … است اگر بیست حیوان دارند هر کدام سمبل یکی از اعضای خانواده است و نبایستی در مورد این سمبل ها با کودکان صحبت کرد. گاهی در کودکستان، کودک یک بالشی را در آغوش می گیرد این یک فرد عزیزی است!

یک روسری مادر و غیره از دیدگاه کودک بسیار مقدس است و آن ها را دوست می دارند. کودکان دوست دارند تئاترشان شلوغ باشد. کودکانی که خانواده شلوغ زندگی می کنند اسباب بازی بیشتری می خواهند و بعضی ها می گویند آن ها که در خانه کم جمعیت هستند اسباب بازی بیشتری می خواهند، در هر صورت هر دو مورد در نظر گرفته شده است. خیمه ی بازی کودکان باید شلوغ باشد و کودکان در این سن باید همه چیز را پخش کنند، نه این که جمع کنند این نظم حیاتی برای کودکان است هر چه اتاق کودکان شلوغ تر باشد کودکان سالم تر اند مبارزه با آن ها یک مبارزه ی نادرست است و حق دخالت در آن ها را نداریم.

کودکان تا چه زمانی شلوغ بازی دوست دارند؟ چهار یا پنج ماه بعد از بلوغ، هر گونه توصیه به کودکان از سوی والدین آن ها ناآگاهانه است، اگر در خانواده جا ندارید فقط یک جا را به کودکان اختصاص دهید و به آن ها کاری نداشته باشید سن تمیز کردن اتاق کودکان از سن بلوغ به بعد می باشد.

در واقع زمانی کودک وسایلش را جمع می کند که خودش بخواهد. گاهی وقتی کودک از مدرسه می آید لباس خود را به یک طرف می اندازد و وسط لباس های خود می خوابد و این کاملا طبیعی است اما چون سیستم ارباب و رعیتی داریم، کودک باید از آن پیروی کند وگرنه دچار مشکل می شویم. کودکی که از این وضعیت اطاعت نکند باهوش و طبیعی است و کودک کم هوش زود حرف را قبول می کند و می پذیرد.

گاهی از بازی کودکان مفاهیمی را استنباط می کنیم به عنوان مثال درمانگر یک میز پلاستیکی با چهارتا صندلی پلاستیکی و تعدادی اسباب بازی به کودک می دهد، کودک این میز را چید و صندلی ها را دور آن گذاشت یک موش و یک گربه و یک جوجه گذاشت روی سه صندلی کنار میز و صندلی چهارم را از این میز دور گذاشتو روی صندلی چهارم یک جوجه گذاشت. وقتی درمانگر این صحنه را روی پرونده مراجع به تصویر کشید از مادر کودک سوال کرد خانواده شما چند نفر است؟ مادر پاسخ داد دو کودک دارم که با هم ناسازگارند و این کودک کوچکتر است. آن دو هر وقت که با هم می نشینند توی سر کوچکتره می زند و او را به طرفی می اندازد. این مسئله را بدون سوال کردن می توان از صحنه ی بازی استنباط کرد این سناریوی ساده نشان می دهد که کودک چه می خواهد یعنی هر صحنه یک نمایشنامه است یا کودکی را در نظر بگیرید که چوبی را برداشته و با آن عروسک خود را می زند این عروسک احتمالا یکی از اطرافیان اوست. اکنون به بعضی از ابعاد بازی بچه ها اشاره کنیم:

1-بازی کودکان با یکدیگر: بازی کودکان با یکدیگر یکی از شیرین ترین لحظات زندگی کودکان است و همیشه سناریو دارد. اصولا کودکان بازی بدون سناریو انجام نمی دهند. حتی می توان گفت اگر کودک بازی نمی کند سناریو ندارد، تا این حد این کار مهم است. اغلب مشاهده می شود بازی کودکان حتی اسم دارد، به عنوان مثال، خاله بازی، دکتر بازی و غیره.. یعنی اسم سناریو هم تعیین گردیده است.

اعضایی که در بازی شرکت می کنند، هر کدام نقش هایی را به عهده دارند این نقش ها گویای اصل نمایشنامه می باشد. کودکان اغلب در تنهایی بهتر می توانند بازی کنند تا در حضور بزرگترها، به دلیل این که آن ها تماشاچیان خوبی نیستند. اصولا بزرگترها کودکان را تحویل نمی گیرند تا چه رسد به بازی های آنان را، اما اگر به بازی آن ها اهمیت دهند خیلی خوب در مقابل بزرگترها بازی می کنند و می توان از بازی هایشان ذهنیات آن ها را دریافت.

سناریوی بازی کودکان با یکدیگر در ارتباط است. یکی نقش پدر را دارد و دیگری نقش مادر را و دیگری نقش دوست و آن یکی نقش دشمن را و … یکی از کارهای روان درمانگران (سایکودراما) می باشد. در واقع زمانی که کودکان (گروه درمانی) دارند، از آن ها میخواهند که بابا شوند یا مامان و بعد نقش های خود را انجام دهند.

در یک گروه درمانی، از 6 بازیکنی که در گروه بودند خواسته شد یک نقش ثابتی را به صورت دو به دو یعنی نقش مادر و بچه و یا نقش پدر و بچه را بازی کنند که خود کودکان خواستار این سناریو که کودک گاهی در نقش تنبل و درس نخوان است و مادرش می خواهد با او کار کند و انواع بازی های دیگر، در بعضی جاها مامان بداخلاق و بعضی جاها مهربان و خوش اخلاق بود، در بعضی جاها کودک حرف شنوا و در بعضی جاها کودک حرف نشنو بود.

سن آن ها بین 10 تا 12 سال بود، گفته شد اگر در نقش مادری باشید که دارای کودکی درس نخوان و حرف نشنو باشد چه می کنید، آمار بسیار جالب بود، گفتند ما ترجیح می دهیم با مهربانی به آن کودک بگوئیم که درس خواندن چیز خوبی است و انسان می تواند آینده خوبی داشته باشد، اگر نخواست درس بخواند اجازه می دهیم درس نخواند و نمره ی بد بگیرد و خودش تجربه کند، این اظهار نظر کودکان است که حاصل یک عمر تجربه عملی کار با آن ها است. نکته قابل توجه در صحبت آنان این بود که یکبار بگویند نه اینکه تکرار کنند به عنوان مثال یکی از سناریوها مادری بود که حرفش را زیاد تکرار می کرد و می گفت: چند بار به تو بگویم درس بخوان؟! تو کی درس خوان خواهی شد؟ او این جمله را بسیار تکرار می کرد و کودکان از او انتقاد می کردند که این را مادر زیاد تکرار می کند، یکبار گفتن کافی بود، اگر او درس نخواند خودش نمره ی بد را تجربه می کند.

زمانی که کودکان با یکدیگر بازی می کنند بسته به اینکه سناریوی آن ها چه باشد، ناگهان یک سناریو را انتخاب می کنند و بدون تمرین تئاتر را شروع می کنند مثلا خاله بازی را بدون تمرین بازی می کنند. آیا جالب نیست که کودکان بدون تمرین چگونه وارد تئاتر می شوند؟!

پاسخ این است که هر تئاتری انگیزه می خواهد و کودکان انگیزه آن را دارند و آن قدر از دست پدر و مادرها دلخورند که بلافاصله بدون  تمرین و خیلی زیبا در نقش پدر و مادر های بد بازی می کنند و اگر از نزدیک دیده باشید خیلی زیبا با تمام جزئیاتشان بازی می کنند. آنجایی که هفت تیر به دست می گیرند و از پشت دیوار به هم حمله می کنند آن ها نقش های دوست و دشمن را بازی می کنند و به آن بازی دزد و پلیس می گویند. بازی وسطی کودکان هم بسیار زیباست و به صورت دسته جمعی می باشد. در اینجا یکی مورد تهاجم همه است و آن قدر خوب، می تواند دفاع، واکنش و مبارزه را یاد بگیرد.

والدین در مقابل کودکان با همدیگر یک دستورالعمل دارند و آن عبارت است از: سکوت کردن و تماشاچی خوبی بودن. ببینید در تئاتر چه اتفاقی می افتند؛ در تئاتر یک عده تماشاچی نشسته اند؛ یک عده هم روی صحنه هستند؛ نه آنهایی که روی صحنه هستند در کار تماشاچی دخالت می کنند و نه برعکس. به عنوان مثال در تئاتر می بینید که یک هنرپیشه اشتباه کرده است، تماشاچی ها دخالت نمیکنند بلکه ساکت نشسته و گوش می دهند این ریتم تئاتر است.

به هنگام بازی کودکان والدین بایستی نقش تماشاچی تئاتر را داشته باشند. ساکت بنشینند و به بازی کودکان نگاه کنند.

دخالت بزرگترها در بازی های تهاجمی کودکان به طور اتوماتیک یک نفر را شامل می شود که از او حمایت می کنند و می گویند مظلوم واقع شده و او را زدند این حمایت مضر است. اولا نباید حمایت کرد، زیرا کودک باید از خودش دفاع کند و دفاع کردن را یاد بگیرد؛ یعنی بهترین فایده در بازی این است که در یک بازی تهاجمی، دفاع کردن و کتک خوردن را تجربه کند. وقتی از کودک دفاع کردید این حالت به کودک کوچولو منتقل می شود و همیشه به شما وابسته می شود؛ در زندگی رسمی اجتماعی هم همینطور هستند، هر جا سرشان کلاه می رود مادر خود را صدا می زنند. والدین بایستی اجازه بدهند که برادرها و خواهرها همدیگر را بزنند. این بازی است و بازی همینگونه است 5 دقیقه دیگر می آیند و با هم می نشینند و بستنی می خورند انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است.

کودکان بایستی بازی کنند و انواع بازی ها را داشته باشند و بزرگترها اگر حوصله تماشای بازی آن ها را ندارند نبایستی دخالتی در بازی آن ها داشته باشند تا چه رسد به تهاجم و صلح کودکان.

-آیا می توان بازی کودکان را تشویق کرد؟ بلی.

-اگر کودکان مشغول بازی خطرناکی هستند لازم است حتما داور داشته باشند، اگر مثلا در کشتی، یکی دیگر را زیاد می زند، بایستی دست او را به عنوان فول بلند کرد. چه بازیکنان تئاتر، کودکان شما هستند و تئاتری زیباتر از آن نداریم. نبایستی خیال کنید که بازی کودکان کار بیهوده ای است یادتان باشد که کودکان اتفاقات ذهنی را برگردان می کنند.

به طور مثال در هر اتفاق ذهنی، کودک نقش والد بد را در دعوای والدین بازی می کند. بنابراین بازی سناریو لازم دارد.

2-بازی کودکان با اسباب بازی و با همدیگر: وظیفه ی بزرگترها این است که مالکیت اسباب بازی را به کودکان بدهند. مشاهده می شود بسیاری از بزرگترها به خاطر اسباب بازی کودکانشان با یکدیگر درگیر می شوند؛ به عنوان مثال، کودک همسایه را به خانه آورده اند تا با کودکانشان بازی کند، آن کودک اسباب بازی خویش را می آورد و او آن را می شکند. بزرگترها نبایستی دخالت کنند آن کودکان با هم توافق کرده اند که بازی کنند.

یکی از تفریحات کودکان این است که با اسباب بازی های خود در حضور همدیگر بازی کنند. تنها کاری که ما می توانیم انجام دهیم این است که قبل از آمدن کودک همسایه به کودک خود تذکر دهیم که این کودکی که می آید خرابکار است اگر موافق هستی وسایلت را بیاور و اگر موافق نیستی وسایلت را پنهان کن! در این مورد او خودش می داند که چه کند و با این منطق کحودک می فهمد در صورت شکستن و خراب شدن اسباب بازی گریه نکند و دعوا به راه نیندازد. زمانی که کودکان با اسباب بازی، بازی می کنند اگر دعوایشان شد بزرگترها نبایستی دخالت کنند و باید استهلاک اسباب بازی کودکان را جبران کنند.

کمتر کودکی دیده می شود که در ارتباط با سایر کودکان اسباب بازی های خود را پنهان کند. این اخلاق بزرگترهاست که اثاثیه خود را پنهان کنند. کودکان اسباب بازی های خود را بیرون می آورند نه به عنوان فخر فروشی، چرا که فخر فروشی نیز از اخلاق بزرگترهاست کودکان اسباب بازی های خود را بیرون می آورند و از بازی با آن ها لذت می برند.

دخالت نکردن در کار کودکان چه فایده ای دارد؟

فایده اش این است که اعتماد به نفس کودکان بالا می رود، کودکان تجربه شخصی می خواهند و این تجارب شخصی باعث رشد تفکر آن ها می گردد. وقتی بزرگترها دخالت می کنند دیگر اعتماد به نفس پیدا نمی کنند و منفعل می گردند و سناریوی آن ها خراب می شودزیرا که ما در ذهن آن ها نیستیم؛ کودکان دلشکسته می گردند و بازی را کنار می گذارند. بزرگترها در حقیقت با این کار جلوی یک فرآیند بسیار مترقی را در تکامل گرفته اند.

توصیه می شود برای خرید اسباب بازی مقداری تاخیر شود به عنوان مثال دختری عروسک خود را شکسته است، او سوال می کند بابا عروسک می خری؟ می گوید بله سوال می کند کی می خری؟ گفته می شود اول برج! امروز روز دوم است و 28 روز دیگر! یعنی کمی باید تاخیر انداخت، تاقدر و ارزش اشیاء را بداندالبته 28 روز دیگر خرید نکرده بلکه زودتر خریده شود، تاخیر انداختن برای تنبیه نیست بلکه برای احساس تملک است، احساس تملک احساسی است مربوط به سن یک تا سه سالگی که بایستی در کودک ایجاد و تقویت شود. اگر کودکان قدر و ارزش اثاثیه وسایل خود را ندانند در آینده نیز قدر خانه و زندگی خود را نمی دانند. در واقع به او فرصت فکر کردن می دهیم که او فکر کند که به زودی اسباب بازی خریداری نمی گردد این تاخیر متناسب با وضعیت روانشناختی کودک تنظیم می گردد. برای بعضی کودکان بایستی زودتر خرید تا اذیت نشوند، کودکانی هستند که نیاز به یک هفته وقت دارند تا بفهمند، طول این مدت بستگی به طبیعت کودک دارد.

هدف این است که سرمایه گذاری احساسی از روی اشیاء باشد، البته نه به مقدار زیاد ما نبایستی اشیاء را زیاد دوست داشته باشیم، تا حدودی این دوستی باید باشد البته بی تفاوت هم نباید بود زیرا که (خیرالامور اوسطها) بهترین کارها میانه روی است.

زمانی که کودکان با هم و با اسباب بازی خود بازی می کنند یک سناریو مرکب است؛ زیرا در این سناریو چهار کودک آمده و به همین دلیل است که بازی کودکان با هم و با اسباب بازی طول می کشد زمانی که کودکان با هم بازی می کنند زمان بسیار زود می گذرد.

اگر چهار کودک باشند که هر کدام یک بازی بخواهند شاید نشود یک سناریوی مشترک داشته باشیم، لذا به پیشنهاد خودشان بهتر است که یک بازی انجام دهند، یا جداگانه بازی کنند، اما بازی طولانی داشته باشند چه این یک تئاتر است در چند پرده، اما بازی تنهایی تئاتری است در یک پرده!

در مواقعی که کودکان با هم یا با اسباب بازی خود بازی می کنند باید دقت شود چه زمانی که کودکان با هم جمع هستند ممکن است اتفاقاتی بیفتد و بازی های خطرناکی بکنند که بزرگترها باید حواسشان جمع باشد. تکنیک این کار چگونه است؟

می توانند گهگاه به بهانه های مختلف به اتاق کودکان بروند یعنی زمانی که کودکان تنها هستند هرگز نباید مطمئن باشند که کسی از آن ها بازدید نخواهد کرد زیرا که ممکن است اتفاقاتی بیفتد زیرا در جمع کودکان، هر اتفاقی ممکن است بیفتد زیرا در جمع کودکان همه گونه کودکی ممکن است باشد.

کودکان نبایستی این سرزدن ها را به عنوان جاسوسی بدانند به آن ها سر می زنید تا از مخاطراتی جلوگیری کنید. دیگر اینکه کودک را نبایذ عادت داد که همیشه از والدین کنک بخواهد و شکایت کند، بابا این مرا زد و غیره، این عادت ها را نباید ایجاد کرد، بایستی به آن ها گفته شود، اشیاء تو را برداشته اند تو باید خودت دفاع کنی یعنی به کودک، دفاع شخصی را یاد بدهیم. تو را زدند باید خودت دفاع کنی. زمانی که والدین از کودکان دفاع می کنند کودکان متکی به والدین می گردند در آینده هم افرادی متکی بار می آیند. والدین کودک بایستی دفاعیات شخصی را یاد بدهند و کودکان خود را ناتوان بار نیاورند که کودکان دیگر اسباب بازی های آن ها بشکنند.

کودکانی که ساکت هستند مورد سوءاستفاده قرار می گیرند لذا نبایستی کودک ساکت داشت.

3- تشخیص امراض از بازی کودکان

سایکودراما در بازی به ما این اطلاع را می دهد که در درون ذهن کودکان چه می گذرد در ذیل به چند بیماری در بازی و سایکودراما اشاره می گردد:

1-شایعترین بیماری کودکان افسردگی است که علامت افسردگی و اضطراب شامل، بی اختیاری ادرار، لکنت زبان، ناخن جویدن است معالجه ی این حالات نیز همان معالجه ی اضطراب و افسردگی می باشد. لذا این ها در اصل یکی هستند، به عنوان مثال، لکنت زبان کودک به خاطر افسردگی یا اضطراب است که با روش رواندرمانی بر طرف می شود. در بیماری اضطراب و افسردگی نیز کودکان بسیار پرخاشگر، تخریب کننده می شوند و وسایل را می شکنند. البته کمتر پیش می آید که کودکان به دلیل افسردگی گریه کنند بر خلاف بزرگسالان بسیار شلوغ می شوند. چگونه این شکل در بازی کودکان مشاهده می شود؟ تخریب، شکستن، خراب کردن، زدن عروسکی با چوب، حالت پرخاشگری-حالت خشم وم موارد نادر است که کودکان واقعا افسرده مشاهده می گردد. اگر این حالت بود به صورت انزوا و گوشه گیری می باشد.

غالبا در بازی کودکان یک کودک گوشه گیر نیست بلکه به صورت شخصیتی گوشه گیر می باشد، لذا وجه اختلاف آن ها را باید در نظر گرفته یعنی این کودک منزوی است نه این که افسرده باشد، خجالتی است یا مثلا شخصیت اسکیزوئید دارد. کودک اگر افسرده باشد پرخاشگری کرده شلوغ می کند و دعوا راه می اندازد و اشیاء را می شکند و پر جنبش می شود.

دیگر اینکه در حالت های اضطراب و افسردگی در سناریوی بازی کودکان یک حالت ناتمام به چشم می خورد کودک از روی اضطراب بازی را تمام نمی کند. هر شی ای را به گوشه ای می اندازد، هم در این صحنه بازی می کند و هم در صحنه یک حالت گیجی دارد و مضطرب است. گاهی صحنه ها را گذاشته و راه می رود و اصلا متمرکز نیست که بنشیند و بازی کند نکته دیگر در بازی کودکان این است که قهرمان اصلی همان اسباب بازی است که مثلا سمبل مادر است. دیده می شود که کودک به یک اسباب بازی همیشه می چسبد. این سمبل یک انسان مهم است مثلا مادرش است! رابطه کودک با آن اسباب بازی ویژه و خاص اوست. یک اسباب بازی را همیشه دوست دارد و در زیر لحاف هم برده و با هم می خوابند و ما فکر می کنیم این سمبل مادر است. زمانی دیده می شود عروسک را می زند در آب پرتاب می کند و آن را در جایی می اندازد. این به معنای خشمی است که نسبت به مادر دارد.

2- در کسالت بد اسکیزوفرنیا یا اوتیسم که با واژه های مشابه رو به رو هستیم از این طریق قابل تشخیص است بسیار جالب است که بدانید در این بیماری کودکان در بازی خود تفاوت بین موجود جاندار ئ بی جان را نمی شناسند و به بزرگترها پشت کرده و رو به دیوار بازی می کنند و یا اصلا ساکت در یک گوشه بدون هیچ حرکتی می نشینند، حتی با یک اسباب بازی ممکن است ده ساعت بازی کنند بدون اینکه حرف بزنند و ساکت باشند. گاهی در داخل گوش خود سر و صدا می شنوند و می ترسند و توهم پیش می آید رفتار این کودکان به قدری شاخص است که هر پدر و مادر بی اطلاعی آن ها را می شناسد. شاخص ترین رفتار، عنادی است که این کودکان با والدین دارند. این ها والدین را طرد می کنند و به آغوش نمی آیند و پیام مهربانی را نمی گیرند، برای هر کاری دعوا می کنند. بعضی از این کودکان در سن 4-5 سالگی از خانه فرار می کنند و رفتار آن ها عجیب و غریب است و خانواده مثل این ها را ندیده است.

3- وسواس: بسیاری از کودکان وسواسی اند. کودکان وسواسی رفتارهای عجیب و غریب دارند آن ها به دقت اشیاء را می چینند،بسیار کند بازی می کنند صحنه تئاتر را دائما تغییر می دهند، شک و تردید دارند. دائم اسباب بازی را بر می دارند و دوباره می گذارند، موش کوچولو را به صحنه می آورند یا از صحنه خارج می کنند یا موقعیت شیء را در صحنه بازی تغییر می دهند. در کارها کند کاری و دقت زیاد دارند. علامت شاخصشان این است که وسایل بازی را دانه به دانه و زیاد می شویند، عروسک را به حمام می برند، سشوار می کشند و به کارهای عجیب و غریب می پردازند. بازی را که9 تمامکردند دست و پای خود را می شویند و مشخص است که این ها رفتار وسواسی دارند.

4- کودکانی که خصوصیات هیستریونیک یا نمایشی دارند، همیشه علاقمند هستند که در یازی هایشان دیگران آن ها را ببینند به عنوان مثال، پدر و مادر خود را صدا می زنند که بنشینند و بازی آن ها را تماشا کنند وبسیار علاقمند هستند که وضعیت فعالی داشته باشند.

5- آسیب های دیگر در کودکان:

ما در بیشتر اوقات می خواهیم آسیب های رفتاری کودکان را پیدا کنیم. به عنوان مثال، اگر کودکی در وسط بازی چیزی را می شکند این یک علامت از خشم می باشد و کاری به افسردگی ندارد زیرا که آن علامت عجیبی است و بیماری است که در آن یک نشانه ظاهر نمی شود گاهی کودکی دیده می شود که اسباب بازی ها را به صورت خاصی می چیند و دوست ندارد کسی به آن ها دست بزند این کار او دو معنا دارد:

1-ردیف چیدن او یک سناریو است به عنوان مثال، آن یک سربازخانه است و می خواهد کسی به آن دست نزند که آن سربازخانه را حفظ کند.

2-معنای دیگر آن وسواس است. وسواس بایستی سایر جنبه ها را داشته باشد اگر سایر جنبه ها را ندارد، آن نیز یک سناریو است و کودک دوست ندارد که به هیچکدام از سناریوهای او دست بزنند ولی ردیف چیدن، منظم بودن یکی از نشانه های وسواس است ولی ما هرگز یک سندرم را با یک نشانه تشخیص نمی دهیم بلکه باید سایر جنبه ها هم باشد.

4-سمبل یا نماد در اسباب بازی ها:

سمبل یک داستان بسیار مهمی است. سمبل ها را نمی توان به راحتی شناخت. هر

(تا سر صفحه ی 190)

پیام بگذارید