کارگاه هیپنوتیزم درمانی
تاريخچه و سير تحول هيپنوتيزم
تعریف هیپنوتیزم
كلمهي هيپنوز از ريشهي لاتيني ”هيپنو“ كه به معني ” خواب“ است اتخاذ شده است. و اين ” غلط مشهور“ است چون هيپنوز به عنوان يك پديدهي مستقل، ” نوعي از خواب“ نيست بلكه روند پيچيدهاي است شامل تمركز توأم با توجّه دقيق و گيرندگي فعّال. گرچه ”آگاهي از محيط“ هم حين خواب و هم در هيپنوز كاهش مييابد امّا ”توجه متمركز“ كه در حالت خواب به صورت يكنواخت منتشر شده است، حين خلسهي هيپنوتيزمي افزايش مييابد.
هیپنوتیزم شاخهای از علم روانشناسی است که در آن به وسیله تلقین، شخص در حالت خاصی از هوشیاری قرار میگیرد. هیپنوتیزم یا بهطور دقیقتر موجب تسلط دیگری بر فرد نمیشود بلکه دیگری با ضمیر ناخودآگاه آدمی به مکالمه و القای تلقینات میپردازد. همه هیپنوزها به نحوی خودهیپنوتیزم است و هیپنوتیزور خارجی فقط مامای هیپنوز از درون انسان است و آن را میزایاند. همه مکاتب و عرفا به نحوی با هیپنوز درگیر بودهاند. ضمیر ناخودآگاه تنها یک تئوریست که توضیح حقایق روی آن سوار میشود. هیپنوتیزور نمیتواند هرآنچه دوست داشت به سوژه تلقین کند. هیپنوتیزم یک امر خارقالعاده نیست؛ و کارایی عجیب و غریب ندارد. اگر هم آثار غریبی داشته باشد در عده کمی دارد و خیلی قابل تکرار و تأیید نیست بنابراین از منظر علم رسمی پارهای غرایب مشاهده شده در هیپنوز قابل اعتبار و برداشت کلی نیستند. (مبحث شستشوی مغزی البته در این وادی مطرح است ولی میزان پایداری این کارها باید بیشتر ارزیابی شود) هیپنوز خواب نیست. امواج مغزی در این حالت با امواج مغزی حالت خواب در بسیاری موارد فرق میکند. از یک منظر هیپنوز با تلقین معمولی هم فرق دارد چرا که مناطقی که بر اثر تلقین تحریک میشود با مناطق تحریک شده هنگام هیپنوز متفاوت است. در طی این فرایند، شخص هیپنوتیزور قادر است هر آنچه در نظر دارد به شخص هیپنوتیزم شده القا کند زیرا در این حالت تلقینات هیپنوتیزور به جای حواس بدن عمل میکند و ضمیر ناخودآگاه انسان را تحت کنترل خویش قرار میدهد.[۳] البته هرآنچه هیپنوتیزور میخواهد به هیپنوتیزم شونده تحمیل و تلقین نمیشود، هیپنوز جبر ایجاد نمیکند.
تاریخچه هیپنوتیزم
مطالعه تاریخچه هیپنوتیزم نشان می دهد که این فن از دوران باستان تا کنون به گونههای مختلف در جوامع بشری مطرح بوده ومورداستفاده قرار میگرفته است. عده زیادی این علم را درگذشته غیرعادی دانسته و تنها معدودی افراد به واقعیت آن پی برده بودند. دکتر آنتوان مسمر (از سال ۱۷۷۴ میلادی) ارزش درمانی آن را پیداکرده و توسط وی به کار گرفته شده است.
فرق مانیهتیسم با هیپنوتیزم
آنتوان مسمر معتقد بود که از آنجا که بدن انسان ها از همان عناصر و ترکیباتی ساخته شده که از آنها تمام کائنات ساخته شده است، بنابراین کالبد انسان هم از همان قوانینی تبعیت می کند که بر سایر قسمتهای عالم از جمله ستارگان حکمفرماست. بنابراین، به صورتی مشابه بدن انسان ها و سیارات تحت تاثیر نور، حرارت، الکتریسیته و تغییرات در قوه جاذبه قرار می گیرند. او تصور می کرد که دو نیمه از بدن در ارتباط با یکدیگر تا حدودی مانند دو قطب آهنربا عمل می کنند. زمانی در وضع سلامتی یا فیزیولوژیک یک انسان اختلالی پیدا میشود که در وضعیت توزیع، بسط و تعادل میدان های مغناطیسی در بدن، اختلالی پدید آمده باشد. تصور میشد که مغناطیس حیوانی که نوعی سیاله (میدان با حوزه انرژی) انگاشته میشد، میتواند به درون تمام مواد نفوذ کند، و با نیروی اراده انسان، در تمام قسمتهای بدن به حرکت و جریان بیفتد. مسمر اعتقاد داشت که او با حضور خودش میتواند سیاله مغناطیسی را به قسمتهای مختلف بدن به جریان درآورد و با حرکت دستهایش مسیر حرکت انرژی ها را تغییر و تنظیم و با حرکت دادن یک میله فلزی بزرگ به شکل صلیب یا گرز، به ایجاد، تقویت و هدایت جریان انرژی بپردازد و بالاخره بیماران از طریق اتصال به یک ظرف چوبی که پر از قطعات مغناطیسی بود، به یک مرکز عظیم از انرژی مغناطیسی متصل شوند.
این علم تحت عنوان «مغناطیس» و سپس «مانیه تیسم» در جهان دانش راه یافت و اکنون نیز با نام “هیپنوتیزم” مورد استفاده روانپزشکان و روانشناسان قرار میگیرد.
فرق مانیهتیسم با هیپنوتیزم این است که مانیهتیسم عبارت از خواب کردن بوسیله مغناطیس بدن، که از دستها و چشمها خارج میشود،
کلمه هیپنوتیزم اولین بار در سال ۱۸۴۲ توسط جراح و چشمپزشک اسکاتلندی، دکتر جیمز برید بکار گرفته شد. پیشرفتهای مهم هیپنوتیزم در سال ۱۸۴۲، هنگامی که جیمز برید شروع به بررسی بیشتر آن کرد، رخ دادند. او که «پدر هیپنوتیزم جدید» نامیده میشود اعتقاد نداشت که خواب مغناطیسی باعث هیپنوتیزم میشود و فکر میکرد که خلسهها فقط یک «خواب عصبی» هستند. وی در سال ۱۸۴۳ یک کتاب بعنوان:
Neurypnology Or The Rationale Of Nervous Sleep: Considered In Relation With Animal » Magnetism (1843) « نوشت.
هیپنوتیزم را خواب واره نیز ترجمه کردهاند. هیپنوز توسط میلتون اریکسون آمریکایی “روان شناسی اهل امریکا” پیشرفت زیادی کرد.